برای به دست آوردن دیدگاه جامع و کامل نسبت به بحث مهدویت و آینده جهان، باید با دیدگاههای رایج فلاسفه، تاریخ شناسان و اندیشمندان غربی آشنا شویم که در این یادداشت به اختصار به چهار نظریه مطرح در فلسفه تاریخ اشاره میکنیم.
از دیدگاه «آرنولد جوزف توین بی» تاریخدان انگلیسی که به «انگاره تمدن» معروف است، معتقد است آنچه ما را با یک واحد متشکل و منسجم روبه رو میکند و فهم حوادث تاریخی را ممکن میسازد، «تمدن» است نه انسانیت و نه گروهی خاص از انسانها و نه ملتها. تمدن دلالت بر نوعی ارتقای روحی و اخلاقی میکند و انسانها خواه ناخواه در حال کوشش برای فرآروی از مراحل ابتدایی انسانیت به مراتب بالاتر و عالیتر هستند.
از جمله مهمترین تمدنها از دید این تاریخدان انگلیسی میتوان به تمدنهای خاور دور، تمدن هندو، تمدن ارتدکس، تمدن اسلامی و تمدن غربی معاصر اشاره کرد، از دیدگاه توین بی، ویژگی شاخص و اصلی تمدنها، پویایی و تحرک آنها است.
«ایمانوئل كانت» فیلسوف آلمانی نیز معتقد است که بشر تعدادی گرایش یا نیروی بالقوه در نهاد خود دارد که همواره در حال رشد و تکامل است و این گونه استعدادهای بالقوه، طی یک مدت طولانی، رشد مطلوب خود را به دست آورده و تحقق کامل مییابند.
بر اساس دیدگاه «فریدریش هگل» فیلسوف آلمانی در نظریه خود که به «انگاره ملت و روح» مشهور است، کلید مسیر تاریخ را باید در موضوع آزادی جستجو کرد و تاریخ جهان، نشان دهنده گسترش آگاهی روح از آزادی و نتیجتاً تحقق آن آزادی است که این اصل را میتوان هم با اثبات انتزاعی منطق و هـم بـا تأیید تجربی نشان داد.
همچنین «مارکس» در نظریهاش به نام «جامعه بیطبقه» معتقد است ساختار جامعه و تکامل تاریخی آن به واسطه شرایط مادی حیات یا شیوه تولید ابزار مادی، تعیین میشود و بر اساس این تحلیل پیش بینی میشود که سرمایهداری فرو میپاشد و نهایتاً جامعهای کمونیستی جانشین آن میشود که در آن هیچ نوع دستمزد، پول، تمایز طبقاتی و دولت وجود نخواهد داشت.
این مختصری از چهار دیدگاه در فلسفه تاریخ بود، دیدگاههای دیگری نیز در اندیشه این متفکران وجود دارد اما جبرگرایی، عمدهترین گرایش موجود در نظریات آنان است. در واقع نوعی جبرگرایی که از نوع فیزیکی یا روان شناختی در سطح فردی است و غالباً به مثابه تهدیدی در مقابل اراده آزاد تلقی میشود با این تفاوت که عمل انسان را نیز بیتأثیر نمیداند.
نظریههای فلسفه تاریخ به جبرگرایی منتهی میشود، از دیدگاه قرآن چنین جبری بر روند تاریخ حاکم نیست، از دیدگاه شهید مطهری نیز هر چند حرکت تاریخ تکاملی است اما بر خلاف نظریه ابزاری سیر تکاملی تاریخ جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که هر جامعه در هر مرحله تاریخی، لزوماً نسبت به مرحله قبل از خود کاملتر بوده باشد و با توجه به اینکه عامل اصلی این حرکت انسان مختار و آزاد و انتخابگر است تاریخ در حرکت خود نوسانات دارد. گاهی جلو میرود و گاهی به عقب بر میگردد، گاه به راست منحرف میشود و گاه به چپ؛ گاهی تند میرود و گاهی کند و احیاناً برای مدتی ساکن و راکد و بیحرکت میماند و یک جامعه همچنان که تعالی مییابد انحطاط پیدا میکند.
بر اساس تفکر مکتب شیعه که برگرفته از آیات قرآن و روایات حضرات معصومین(ع) است، حرکت تاریخ دارای معنا و مفهومی روشن و چهارچوبی مشخص است که این حرکت قانونمند بر اساس سنتهای الهی و اراده بشری در جریان و تکامل است که مسیر و مقصدش روشن و معین است.
در این دیدگاه مقصود تاریخ، کمال و تعالی زندگی بشری و در واقع فلسفه تاریخ، همان فلسفه زندگی بشری و هدف آن هم هدف خلقت انسان که عبادت و تقرب به خدا است، اساس این عاقبت شناسی، مبتنی بر پیش بینی وحیانی قرآن و اخبار معصومین(ع) از غیب است که در ضمن مطابق با نظاممندی جهان هستی است چراکه هیچ بیهودگی در آن وجود ندارد.
خداوند متعال در قرآن کریم این فرضیه را که مشیتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد؛ به شدت نفی فرموده و تصریح میکند که قواعدی بر سرنوشتهای اقوام حاکم است «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا پس آیا جز سنت [جاری شده در] پیشینیان را [که هلاکتشان به سبب تکبّرشان بود] انتظار دارند؟ پس هرگز برای سنت خدا تبدیلی نمی یابی، و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.» (فاطر / آیه 43)
همچنین در جای دیگر این تفکر را به کفار نسبت میدهد و میفرماید « وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ما زمین و آسمان و آنچه در آنها است را باطل نیافریدیم این گمان کسانی است که کافرند پس وای بر کافران از آتش» (ص / آیه 27).
از سوی دیگر طبق فرمایشات حضرات معصومین(ع) باور به حاکمیت فضایل و نیکیها و فانی بودن رذایل و زشتیهای اخلاقی مشتمل بر انگارههایی است که از جمله آن میتوان به خوش بینی به آینده بشریت، پیروزی نهایی تقوا و صلح و عدل و آزادی و صداقت بر زور و استکبار و استعباد و ظلم، حکومت جهانی واحد، عمران و آبادانی تمام کره زمین، بلوغ کامل فکری و آزادی از غرایز حیوانی، بهرهمندی حداکثری از مواهب زمین، برقراری مساوات بین بشر در ثروت، نابودی کامل مفاسد اخلاقی از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی و ... ، از بین رفتن عقدهها و کینهها و جنگ، برقراری صلح و محبت و تعاون، سازگاری انسان و طبیعت و ... اشاره کرد.
بر اساس مبانی فکری مکتب تشیع به فضل الهی این جامعه آرمانی به روشنی و با قطعیت محقق میشود اما در این راستا باید به چند نکته مهم نیز توجه کنیم که شامل پایه و اساس این سرنوشت باوری و فرجام گویی، مبتنی بر پایشهای علمی نیست بلکه بر پایه و اساس آن مبتنی بر وحی و غیب است که علم آن نزد خدا و افراد برگزیده اوست لذا این پیش بینی از دیدگاه خداباورانی که معتقد به ائمه اثناعشر(ع) هستند حتمی و قطعی است و هیچگونه دلالتی بر جبری بودن حرکت تاریخ ندارد.
پیش بینی و پیشگوییهای علمی، همواره مبتنی بر قانونهای کلی منطقی است که به شکل قضایایی شرطی بیان میشود و هیچگونه پیش بینی علمی که غیر مشروط باشد، وجود ندارد به عنوان مثال وقتی میگوییم اگر کسی سم مهلک بخورد، میمیرد؛ یک پیش بینی علمی کردهایم که این پیش بینی زمانی وقوع پیدا میکند که شرط مذکور در آن تحقق یافته باشد اما وعده دادن و خبر از آینده محتوم و پیشگوییهای پیامبران که غیر مشروط است، در حیطه کار علمی نیست؛ بلکه یا دروغگویان و یا پیامبران صادقالقول اینگونه پیشگویی میکنند که در هر حالت آن از قلمرو علم بیرون است.
اساسیترین ایرادی که به دیدگاههای اندیشمندان غربی در زمینه فلسفه وارد است، اعتقاد به جبری بودن آنهاست، در حالی که در اندیشه قرآن حرکت تاریخ جبری نیست و اراده انسانها تأثیر بسزایی در رسیدن به قلههای پیشرفت و تعالی دارد؛ هر چند این سیر از مشیت و قدرت الهی خارج نیست و بر اساس قضا و قدر صورت میگیرد. هدف خلقت و خواست خداوند نیز رسیدن انسان به بالاترین حد کمال و رشد و تعالی است؛ اما این خواست الهی بر این تعلق گرفته که انسانها با اختیار و آزادی کامل خود این راه را طی کنند.
اراده و نقش انسان در حرکت تاریخ و عبور از گردنههای مختلف آن نمیتواند مانع تحقق بشارت و وعده حتمی الهی مبنی بـر استخلاف صالحان در زمین و آکنده شدن آن از عدل و داد شود، تأثیر اراده بشر بر کم و کیف پدیدههای اجتماعی و تاریخی، پیش بینی قطعی آینده، جامعه و تاریخ را از طريق غير وحیانی غیر ممکن میسازد و روشن است که آینده بشر، به سبب همین آزادی که دارند، پیش بینی ناپذیر است.
برای تبیین فلسفه تاریخ و کشف قوانین و سنتهای حاکم بر آن و شناخت پیوند بحث مهدویت با فلسفۀ تاریخ از دیدگاه قرآن نیاز به تامل عمیقتر در فلسفۀ تاریخ از دیدگاه شیعه یا همان فلسفه متعالی تاریخ و همچنین آینده جهان از دیدگاه قرآن و روایات هستیم که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
یادداشت از حجتالاسلام سید محمد فاضلیان، دانش پژوه سطح 4 مهدویت
انتهای پیام