به گزارش ایکنا از همدان، حجتالاسلام والمسلمین حسین ثروتی، مدرس تفسیر قرآن کریم در تفسیر آیات 17 تا 20 سوره فصلت که در صفحه مجازی وی در پیامرسان ایتا منتشر شده است، اظهار کرد: در آیات قبل که مطرح شد خداوند به پیامبر(ص) فرمود به مردم بگو شما را به صاعقهای مثل صاعقه قوم عاد و ثمود هشدار میدهم، از همین رو در آیات در مورد نوع عذاب این دو قوم صحبت شد.
در آیه هفدهم این سوره «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَىٰ عَلَى الْهُدَىٰ فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» میفرماید قوم ثمود را راهنمایی و هدایت کردیم، اما دچار عذاب شدند، فعل «اسْتَحَبُّوا» از مصدر استحباب میآید به معنای پسندیدن است، اگر بعد از این کلمه «علی» بیاید به معنای ترجیح دادن است. واژه «عَمَى» یعنی کوری و نابینایی.
آیه بیان میکند این قوم کوری را بر هدایت ترجیح دادند. این تعبیر قرآن کریم قابل تأمل است؛ به جای اینکه بگوید گمراهی را به هدایت ترجیح دادند از عبارت کوری استفاده میکند یعنی گمراهی عین کوری است و هدایت عین بینایی. اینکه خداوند انسان یا قومی را هدایت کند یعنی چشمانش را باز کرده و اگر کسی هدایت خدا را قبول نکرد یعنی به دست خودش اقدام به کوری خود کرده است.
خداوند متعال از طریق عقل، پیامبران و کتابهای آسمانی از جمله قرآن کریم ما را هدایت کرده یعنی چشم ما را باز کرده است. اگر ما بر این اساس عمل کردیم یعنی چشمان خود را باز و بازتر کردهایم، اما اگر عمل نکنیم به دست خود، خودمان را نابینا کردهایم.
بیشتر بخوانید:
در این آیه «فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ» نتیجه را میگوید که نتیجه انتخاب گمراهی و کوری این قوم عذابی خوارکننده بود. از منظر قرآن علت این عذاب به خاطر کسب و رفتار آنها بود. در قرآن بارها تأکید شده که هر چه به سر انسان میآید به خاطر کسبی است که دارد، همه انسانها در حال کسب خوبیها و یا شر هستند.
خداوند در آیه هجدهم این سوره میفرماید: «وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ؛ و كسانى را كه ايمان آورده بودند و پروا مىداشتند رهانيديم»، بارها در قرآن کریم تأکید شده است که آنچه نجاتبخش انسان است ایمان و تقواست. باور درست به خدا و دین خدا و بعد از آن تقوا عامل نجات انسان میتواند باشد، تقوا یعنی خود را از آنچه میترسیم حفظ کنیم و این ترس از جهنم و نافرمانی خداوند است.
عبارت «كَانُوا يَتَّقُونَ» در این آیه وقتی کانو قبل از فعل مضارع عربی بیاید در معنای فارسی آن را مضارع استمراری ترجمه میکنیم و معنای پیوستگی میدهد؛ در اینجا یعنی پیوسته تقوا میکردند، تقوا مقطعی نیست بلکه همیشگی است.
در این آیه خداوند اعلام میکند کسی را نجات میدهد که هم ایمان داشته باشد و هم تقوا. اگر کسی ایمان نداشت، تقوا هم نداشت از خداوند بخواهد که او را از عذاب و جهنم نجات دهد دعای بیثمری است، چراکه خداوند در این آیه به صراحت اعلام کرده که شرط نجات ایمان و تقواست.
در آیه نوزدهم این سوره میفرماید: «وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» «يُحْشَرُ» فعل مجهول است حشر به معنای جمع شدن، «أَعْدَاءُ» جمع عدو است به معنای دشمن، روزی که دشمنان خدا جمع میشوند (محشور میشوند) به سوی آتش. این آیه تلنگری برای ماست که انسان بر اثر کار و راه بد و نادرست به جای اینکه بنده خدا باشد دشمن خدا میشود.
«يُوزَعُونَ» سه بار در قرآن بهکار رفته است از ریشه وزع به معنای حبس و نگه داشتن است. اگر در مورد افراد و جمعی به کار برود یعنی این دسته را نگه دارید تا آخرین نفر هم به آن بپیوندند، در ادامه یعنی آیه بیستم میفرماید: «حَتَّىٰ إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» تا اینکه این دشمنان خدا که به سوی آتش جمع میشوند حرکت میکنند تا به سوی آتش بروند، گوشها، چشمها و پوستهای آنها بر آنها شهادت میدهد، این شهادت برای اثبات مجرم بودن آنها نیست بلکه وقتی دشمنان خدا به آتش میرسند، اعضا و جوارح آنها هم شهادت میدهد که واقعاً این افراد انسانهای بدی هستند، بنابراین این اقرار جوارح بهمنظور شهادت بر گناه نیست بلکه این صدا در آمدن جوارح از روی سرزنش است.
انتهای پیام