کد خبر: 4319370
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۱

روایت بانوی آبادانی که ملایر را پایگاه ایثار کرد

در روزهایی که دود و آتش جنگ بر شهرها سایه داشت، بانوانی همچون معصومه سوری بی‌صدا اما پررنگ نقش‌آفرینی کردند؛ از تشکیل کلاس‌های قرآن تا پشتیبانی جبهه‌ها و سرکشی به خانواده‌های رزمندگان، زنانی که حضورشان پشتوانه‌ای مهم برای دفاع مقدس بود.

معصومه سوری جهادگربه گزارش ایکنا از همدان، در روزگاری که آتش جنگ بر شهرها و دل‌ها سایه افکنده بود، زنان مؤمن و انقلابی همچون معصومه سوری، با حضور در بسیج خواهران و فعالیت‌های فرهنگی و پشتیبانی، نقشی بی‌بدیل در استمرار مقاومت ایفا کردند؛ نقشی که کمتر دیده شد اما ستون‌های استوار دفاع مقدس را شکل داد. نقش زنان در بسیج خواهران تنها به حضور نمادین محدود نبود؛ آنان با تشکیل کلاس‌های قرآن، آموزش و تربیت نسل جوان، پشتیبانی جبهه‌ها از طریق تهیه و ارسال مواد غذایی و پوشاک، و سرکشی به خانواده‌های شهدا و رزمندگان، روحیه‌ای تازه به جامعه تزریق کردند. این بانوان، با ایمان و همت خود، نشان دادند که دفاع مقدس تنها در سنگرهای خط مقدم خلاصه نمی‌شود.

همزمان با هفته بسیج، خبرنگار ایکنا از همدان، با معصومه سوری، بانوی دوران دفاع مقدس، گفت‌وگویی کرده است که مشروح آن را در می‌خوانیم:

ایکنا _ لطفاً ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چگونه وارد عرصه فعالیت‌های انقلابی و دفاع مقدس شدید؟

متولد ۱۳۴۲ در شهر آبادان هستم. در دوران پیروزی انقلاب، با اینکه تنها ۱۶ سال داشتم، همراه با خواهرم در برنامه‌های انقلابی از جمله راهپیمایی‌ها حضور پیدا می‌کردیم. چون خانواده مذهبی داشتیم، تلاش می‌کردیم فعالیت‌های انقلابی داشته باشیم و وقتی انقلاب به پیروزی رسید، بزرگ‌ترین آرزوی ما برآورده شد.

ایکنا _ آغاز جنگ تحمیلی چه تأثیری بر زندگی شما گذاشت؟

ما در آبادان زندگی می‌کردیم و با خواهرم در جهاد سازندگی فعالیت‌های مختلفی داشتیم. بعد از اشغال خرمشهر و نزدیک شدن دشمن به آبادان، همراه خانواده به ماهشهر مهاجرت کردیم و یک سال آنجا بودیم. سپس به ملایر آمدیم و چون برخی اقوام هم در این شهر بودند، در اینجا ساکن شدیم.

ایکنا _ در ملایر چه فعالیت‌هایی داشتید؟

دو سال در جهاد سازندگی ملایر فعالیت کردم؛ از جمله نمونه‌گیری خون رزمندگان هنگام اعزام به جبهه، چون از قبل این آموزش‌ها را دیده بودم. بعد از آن در درمانگاه سپاه و بازداشتگاه منافقین کار کردم و سپس وارد گردان انصارالمجاهدین شدم. در این گردان به خانواده بسیجیان و رزمندگانی که نیاز مالی داشتند سرکشی می‌کردیم و کمک‌رسانی داشتیم.

ایکنا _ ازدواج شما هم در همان سال‌ها اتفاق افتاد؟

بله، ۲۰ ساله بودم که با آقای جوادی از تویسرکان ازدواج کردم. او از رزمندگان دفاع مقدس بود و بیشتر اوقات در جبهه حضور داشت، بعد از آن با خانم بیات همکاری داشتم؛ همسر و برادرِ همسر او در عملیات کربلای ۴ و ۵ به شهادت رسیدند. در سال ۱۳۶۴ بسیج خواهران ملایر افتتاح شد و من به عنوان مسئول و خانم بیات به عنوان معاون مشغول شدیم.

ایکنا _ فعالیت‌های بسیج خواهران در آن دوران چگونه بود؟

در این مدت فعالیت‌های بسیج خواهران را داشتیم، اما رژیم بعثی بمباران استان‌های مختلف را آغاز کرد و ملایر هم بمباران شد. به همین خاطر مدتی بسیج خواهران تعطیل شد و دوباره به سرکشی خانواده شهدا و رزمندگان پرداختیم. پس از فروکش شدن بمباران‌ها، فعالیت‌های بسیج خواهران از سر گرفته شد.

ایکنا _ یکی از فعالیت‌های فرهنگی شما تشکیل کلاس‌های قرآن بود، کمی توضیح دهید.

بانوان بسیج خواهران کلاس‌های قرآن تشکیل دادند. مربی این کلاس‌ها خانم گودرزی بود و بیشتر بانوان شرکت‌کننده بالای ۴۵ سال سن داشتند. بعدها بانوانی مثل خانم ونایی با حضور در این کلاس‌ها، خودشان پایگاه‌های بسیج در محلات دیگر مانند عطیه و معلم را راه‌اندازی کردند و بانوان بیشتری را جذب فعالیت‌های قرآنی و بسیجی کردند.

ایکنا _ در زمینه پشتیبانی جبهه‌ها چه اقداماتی انجام می‌دادید؟

پایگاه‌های بسیج در واقع مرکز پشتیبانی جبهه‌ها بودند. بانوان به صورت خودجوش لباس برای رزمندگان می‌دوختند، مربا و ترشی درست می‌کردند، برنج و حبوبات اهدا می‌کردند. مثلاً خانم ماه‌منیر یزدی، همسر یک نجار، چوب‌های کارگاه همسرش را می‌آورد تا زیر دیگ‌ها آتش روشن کند و مربا بپزیم. یا خانم بتول روح‌افزا (خانم سیفی) که ماشین بافندگی داشت و به بانوان آموزش می‌داد تا جلیقه، کلاه و شال ببافند و برای جبهه‌ها ارسال کنند.

یک صندوق کمک‌های مردمی داشتیم، پول‌هایی که جمع‌آوری می‌شد برای خرید اقلام مورد نیاز رزمندگان هزینه می‌کردیم. همچنین آقای عبدلی، از کارکنان آموزش و پرورش که بعدها مفقودالاثر شد، با وانت اقلام جمع‌آوری‌شده مثل لباس و مواد غذایی را از پایگاه‌های بسیج به سمت جبهه‌ها می‌برد.

کامیون‌های بزرگ، چادر، پتو و لباس‌های کثیف و خونی رزمندگان را به بسیج می‌آوردند. بانوان تقسیم کار کرده و هر کدام تعدادی از این لباس‌ها و پتوها را می‌بردند و می‌شستند و بعد از تمیز شدن، دوباره به پایگاه‌ها می‌آوردیم و به سپاه تحویل می‌دادیم تا به جبهه ارسال شود. علاوه بر این فعالیت‌ها، برنامه‌هایی مانند آموزش‌های نظامی، عقیدتی، فرهنگی و… را برای بانوان در بسیج داشتیم. در هفته بسیج در خیابان‌ها رژه داشتیم و بانوان بسیار فعال بودند.

ایکنا _ خاطره‌ای از فعالیت‌های پشت جبهه دارید که برایتان ماندگار باشد؟

یک روز من و خانم بیات برای سرکشی به چند خانواده رزمنده رفتیم تا آنها را از احوال فرزندانشان باخبر کنیم و خبر سلامتی آن‌ها را بدهیم. فردای آن روز دیدیم همان بچه‌ها به شهادت رسیدند و این واقعاً برای من خاطره‌ای غم‌انگیز است. بانوان، همسران و فرزندان خود را برای اعزام به جبهه بدرقه می‌کردند.

ایکنا _ خاطره شیرینی از آن دوران دارید؟

یکی از زیباترین و شیرین‌ترین خاطرات من آزادسازی خرمشهر بود. آن روز با چند تن از پزشکان ملایری برای ویزیت رایگان به روستا رفته بودیم. در حال بازگشت، در یکی از روستاها دیدیم کشاورزان بیل‌های کشاورزی را بالا آورده و تکان می‌دهند.

ایکنا _ امروز چه ضرورتی برای معرفی بانوان دوران دفاع مقدس به نسل جوان وجود دارد؟

روزهای دفاع مقدس با خاطرات تلخ و شیرینش گذشت. من هم فعالیت‌های خود را در حوزه‌های فرهنگی، نظامی، اردویی و… در کنار سایر بانوان مسئول در بسیج داشتم و حدود ۱۴ سال است که بازنشسته شده‌ام. امروز نیاز است تا بیش از گذشته دوران دفاع مقدس برای نسل جوان تبیین شود. دختران امروز باید با بانوان دوران دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند؛ بانوانی که با داشتن حجاب و عفت در همه فعالیت‌های اجتماعی مشارکت داشتند و پشتیبانی جبهه‌ها را بر عهده داشتند و با افتخار همسران و فرزندان خود را راهی جبهه‌های جنگ می‌کردند. نیاز است بانوان امروز در تربیت نسلی اسلامی و به‌ویژه رعایت حجاب که تأکید همه شهدا بوده، در مسیر حضرت زهرا(س) تلاش کنند تا آینده این کشور با داشتن بانوانی اسلامی و فرهیخته به پیشرفت‌های بیشتری دست پیدا کند. همچنین باید در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و آشنایی بیشتر نسل امروز با بانوان دوران دفاع مقدس بیشتر تلاش شود.

انتهای پیام
خبرنگار:
فاطمه رحمتی
دبیر:
اکرم یوسفی پارسا
captcha