کد خبر: 4271962
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۹
شنبه‌ها با شهدا/ 81

رضایت مادر؛ بهترین توشه راه آخرت

شهید «قدرت‌الله آقاربیع» در وصیت‌نامه‌ خود خطاب به مادرش می‌نویسد: اگر باعث رنجش وجود نازنینت شده‌ام تو را به خودت قسم مرا ببخش که بخشش تو بار گناهان مرا سبک‌تر مى‌کند و براى من بهترین توشه راه آخرت است.

شهید قدرت الله آقاربیعبه گزارش ایکنا از همدان، به نقل از نوید شاهد، قدرت‌الله آقاربیع هجدهم بهمن ۱۳۲۵ در شهرستان ملایر متولد شد. پدرش عزت‌الله و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به‌عنوان استوار یکم ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم خرداد ۱۳۶۱ در منطقه عین‌خوش توسط نیرو‌های عراقی به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است. در وصیت‌نامه این شهید آمده است:

«به‌ نام آن که جان‌ها را هستى بخشید

من استوار یکم قدرت‌الله آقا ربیع به شناسنامه شماره ۵۱۸ متولد ۱۳۲۵ صادره از ملایر خود را مسئول مى‌دانم در این شرایط که مشغول جنگ با کشور عراق هستیم و من هم بنا به وظیفه و شغلى که دارم یکى از سربازان جنگنده هستم نکاتى چند را به‌عنوان وصیت‌نامه در این چند صفحه متذکر شوم که پس از من براى خانواده‌ام باقى بماند.

پس ابتدا از پدرم شروع مى‌کنم. پدر جان سلام؛ سلام به تو و دست‌هاى رنج کشیده‌ات، سلام به تو و دل ساده و پاکت. سلام به تو که هر خطى از چهره‌ات نشان از زحمت و رنج سالیان دراز دارد. پدر عزیزم اکنون که من در آغاز سى‌وششمین سال زندگى هستم به‌خوبى دریافته‌ام که تو در سال‌هاى دور متحمل چه زحمات بسیارى گردیده‌اى و در چه شرایط سختى ما را بزرگ کرده‌اى، به پاس همه زحماتت از تو متشکرم و از تو تقاضا دارم که اگر در حین این جنگ براى من اتفاقى افتاد و کشته شدم مرا ببخش و برایم دعا کنی و همان‌طور که از تو انتظار دارم در مقابل فقدان من صبور و دریادل باشى زیرا مشیت الهى براى من هم چنین سرنوشتى را رقم زده است و براى از دست دادن من افسوس نخور زیرا این سرنوشت همه انسان‌هاست منتهی هر یک به نوعى.

البته این را مى‌دانم که براى هر پدرى مخصوصاً تو، غم از دست دادن فرزند جان‌گداز است ولى تحمل کن و به‌ خدا توکل کن و همچنان که تا به حال براى من پدرى کرده‎‌اى براى بچه‌هایم نیز پدر باش و تا حد امکان جاى خالى مرا براى آن‌ها پر کن و از بدرى همسر عزیزم هم همان‌گونه که شایسته اوست مانند یک دختر واقعى سرپرستى نمایى.

مادرجان سلام، سلام به چهره مقدست و نگاه مهربانت. سلام به قلب پر محبتت که مادرترین مادران جهانى. سلام به رنج‌ها و زحمت‌ها و همه بدبختى‌هایى که برایم کشیده‌اى، سلام به روزهاى پراندوه غریبى و ستم‌هایى که براى بزرگ کردن ما کشیده‌اى.

مادر عزیزم در لحظاتى مشغول نوشتن این خطوط هستم و از تو با تو حرف مى‌زنم که دست و دلم مى‌لرزد و طاقت نوشتن آن را ندارم از این جهت که مبادا روزى مجبور شوى آن‌ها را بخوانى ولى در همین لحظات صداى غرش خمپاره‌ها و توپ دشمن مجبورم مى‌کند که آخرین درددل‌هایم و حرف‌هایم را با عزیزترین کسانم بگویم و بنویسم و تو خودت خوب مى‌دانى که تو مادر خوبم براى من از همه چیزم در زندگى حتى از وجود خودم با ارزش‌ترى، پس بگذار به تو بگویم تو چقدر خوبى، بزرگى، پاکى، تو اصلاً همه خوبى هستى و مهربانى در وجود تو خلاصه می‌شود.

پس مادر خوبم، اى عزیزترینم تو را به خودت قسم مى‌دهم در مقابل از دست دادن من صبور و شکیبا باش، مگر تو همیشه به من نمى‌گفتى به خداوند توکل کن من هم به خداى متعال توکل نمودم ولى خوب خواست خدا چنین بوده است پس تو را به همان خدا و روح خودم قسم مى‌دهم که زیاد بى‌تابى نکن، تو خیلى سختی‌ها را تحمل کرده‌اى ولى همچنان، چون کوه در مقابل این همه سختى‌ها ایستاده‌اى، پس در این آزمایش بزرگ هم ایستادگى کن و، چون کوه ساکت و صبور باش.

مادر مهربانم، من در تمام مدت زندگی‌ام سعى کرده‌ام که خاطر عزیزت را آزرده نکنم و تا جایى که ممکن بوده است مرهمى باشم براى زخم‌هاى دلت، مى‌دانم که نتوانسته‌‎ام خوب از عهده این کار برایم ولى باور کن کوشش کرده‌ام و اگر در این راه دچار اشتباهى شده‌ام و باعث رنجش وجود نازنینت شده‌ام تو را به خودت قسم مرا ببخش که بخشش تو بار گناهان مرا سبک‌تر مى‌کند و براى من بهترین توشه راه آخرت است، پس مرا ببخش، یک بار از تو تقاضا مى‌کنم صبور باش و تحمل کن، مانند همه مادران فرزند از دست داده و در اینجا این موضوع را به برادران عزیزم که همیشه دوستشان داشته‌ام و با عشق به آن‌ها زندگى کرده‌ام و سعى داشته‌ام که در این مدت وظیفه برادرى را تا حدى که برایم امکان داشته است از آن‌ها دریغ ننمایم.

داود جان و مجید عزیزم تذکر دهم که شما جوانید و امیددارم که سال‌هاى بسیار از زندگى لذت ببرید ولى از شما یک خواهش برادرانه دارم و آن این است که هیچگاه راضى نمى‌شوم که هر کدام شما در هر شرایط و بخاطر هر کس باعث آزردگى و رنجش مادر و پدر عزیزم شوید از آن جهت که این دو براى هر کدام از شما رنج‌ها و ستم‌هاى بسیار کشیده‌اند و ارزشى والاتر از همه دارند.

و اما تو خواهر یکدانه‌ام فاطمه جان؛ خیلى علاقمندم عروسى تو را ببینم و خدمت‌هایى را که بایستى برایت انجام دهم ادا نمایم، اگر موفق شدم چه بهتر و اگر نشدم امیدوارم برادرانم تلافى کنند، ولى همینقدر بگویم که تورا بیش از برادرهایم دوست داشته ولى هیچ‌گاه به خودت نگفته‌ام، خوب بقیه را در صفحه بعد مى‌نویسم.»

ادامه وصیت‌نامه شهید توصیه‌هایی برای همسر و فرزندان ایشان است.

انتهای پیام
captcha