کد خبر: 4315627
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۱
شرح علوی/ 12

بخشندگی؛ کلید رسیدن به خوشبختی و برکت زندگی

حکمت ۶۳ نهج‌البلاغه بر اهمیت بخشندگی و پاسخ به نیکی تأکید می‌کند و می‌گوید هر انسانی که به دیگران بخشش کند، نه تنها روح و دل خود را آرام می‌سازد، بلکه زمینه‌ساز برکت و خوشبختی در زندگی می‌شود. این حکمت، انسان‌ها را به تعامل نیکو و رفتار اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی دعوت می‌کند.

محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقینرهبر معظم انقلاب در دیدار نوروزی با اقشار مختلف مردم فرمودند «امسال فعالان فرهنگی به مطالعه و آموزش نهج‌البلاغه توجه ویژه‌ای داشته باشند.» از این‌رو، ایکنای همدان درصدد است به‌صورت هفتگی شرح و تفسیر برخی از حکمت‌ها، نامه‌ها و خطبه‌ها را دنبال کند؛ محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان در ادامه شرح و تفسیر حکمت‌های نهج‌البلاغه در این نوشتار به تفسیر حکمت 61 تا 65 این کتاب پرداخته است که با هم می‌خوانیم:

امیرالمؤمنین علی(ع) در حکمت ۶۱ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْعَةِ؛ زن چون عقربی است که نیش او شیرین است.»

در تبیین این عبارت، مفسران نهج‌البلاغه دیدگاه‌های گوناگونی ارائه کرده‌اند. برخی از بزرگان تصریح کرده‌اند که مقصود امام(ع) از این تشبیه، نکوهش زن یا جنس خاصی از انسان نیست، بلکه بیان یک تمثیل اخلاقی است. به گفته آنان، همان‌گونه که در زندگی هر انسانی، شیرینی و تلخی در کنار یکدیگر قرار دارند، معاشرت و زندگی خانوادگی نیز آمیزه‌ای از نیش و نوش است و نیاز به تحمل، مدارا و سازگاری دارد.

در این بیان، «عقرب» نمادی از زندگی است که هم تلخی دارد و هم شیرینی. تعبیر امام(ع) به معنای سرزنش زن نیست، بلکه یادآوری این واقعیت است که در روابط خانوادگی، هیچ زندگی‌ای خالی از اختلاف، رنج یا سختی نیست. زندگی مشترک، همانند عقربی است که گاه نیش دارد، اما در مجموع، مایه دوام و رشد انسان است. بنابراین، این سخن در اصل دعوت به صبر و سازگاری در زندگی خانوادگی است.

در ادامه تفسیر بیان شد که اگر فردی تربیت‌نیافته باشد، چه زن و چه مرد، در هر موقعیتی مایه آزار و مشکل خواهد شد. به تعبیر حضرت آدم تربیت‌نشده هر جا باشد، آفت است، چه زن باشد چه مرد. بنابراین، سخن امام(ع) ناظر به رفتار فردی است، نه جنسیت.


بیشتر بخوانید:


تأکید شد که هر سخن و عبارتی از نهج‌البلاغه باید با آیات قرآن کریم سنجیده شود. در قرآن هیچ آیه‌ای وجود ندارد که زن را ذاتاً بد بداند یا او را در ایمان و عقل فروتر معرفی کند. برداشت‌های نادرست تاریخی از برخی روایات باعث شده که در دوره‌هایی نگاه منفی نسبت به زن شکل گیرد، در حالی‌که این برداشت‌ها با اصول قرآنی و مبانی اهل‌ بیت(ع) همخوانی ندارد.

برای نمونه، در روایات آمده است که زنان «نواقص ایمان» یا «نواقص العقول» هستند؛ اما مفسران توضیح داده‌اند که این تعبیر ناظر به برخی حالات طبیعی یا مراتب عقل است، نه کاستی ذاتی در وجود زن. گفته شد که اگر زنی در ایام خاصی از عبادت بازمی‌ماند، این امری طبیعی است که به مشیت الهی بازمی‌گردد و ارتباطی با نقص ایمان اصطلاحی ندارد. همچنین «نواقص العقول» به معنای تفاوت در مراتب عقل و استعداد است، نه فقدان عقل. عقل در انسان ناحیه‌ای از روح است و میان زن و مرد تفاوتی ندارد؛ تنها تربیت و رشد معنوی است که درجات عقل را بالا می‌برد.

در ادامه سخن، به نقش متقابل زن و مرد در شکل‌گیری فضای معنوی خانواده اشاره شد. بیان شد که غالباً مردان در باورها و رفتار دینی خانواده تأثیرگذارترند، هرچند گاه زنان نیز اثرگذارند. در هر صورت، زن یا مرد اگر از تربیت الهی دور باشند، همانند «عقرب» موجب آزار یکدیگر خواهند شد.

در این تفسیر، نسبت به دو رویکرد افراطی هشدار داده شده است: از یک‌سو، نگاه تحقیرآمیز و سطحی به زن در برداشت‌های سنتی نادرست؛ و از سوی دیگر، جریان‌های تند فمینیستی که می‌کوشند نقش و جایگاه زن را بدون توجه به چارچوب دینی تعریف کنند. گفته شد: «امروز در برخی محافل، بیش از اندازه به ظاهر برابری پرداخته می‌شود و حتی در مسابقات یا مراسم دینی، رفتارهایی دیده می‌شود که با شأن و حرمت زن مؤمن سازگار نیست.»

به‌طور نمونه، در برخی برنامه‌های قرآنی یا رسمی، دادن هدیه به برندگان توسط بانوان به آقایان عملی نادرست دانسته شده است. در نگاه دینی، حفظ حریم، وقار و کرامت زن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و نباید به بهانه حضور اجتماعی، حدود شرعی و اخلاقی نادیده گرفته شود.

در ادامه آمده است: انسان اگر برای خود حرمت قائل نباشد، دیگران نیز برای او حرمت قائل نخواهند بود. هر کس باید ابتدا خود را باور کند تا دیگران نیز قدر او را بدانند. همان‌گونه که در حدیث آمده است: «من عبد الله عبد له کل شیء»؛ هر کس خدا را بندگی کند، خدا همه چیز را در خدمت او قرار می‌دهد.

بنابراین، زن و مرد هر دو باید قدر خود را بدانند، حریم خویش را حفظ کنند و از رفتارهایی که موجب کوچک شدن و از دست دادن شأن انسانی‌شان می‌شود پرهیز نمایند.

امیرالمؤمنین علی(ع) در حکمت ۶۲ نهج‌البلاغه می‌فرمایند «إِذَا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا، وَ إِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِي عَلَيْهَا، وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِكَ لِلْبَادِئِ؛ هرگاه به تو درودی گفتند، بهتر از آن پاسخ ده؛ و اگر به تو نیکی کردند، بهتر از آن جبران کن؛ و در عین حال، برتری از آنِ آغازکننده است.»

این حکمت شریف بر پایه روح ادب اسلامی و بزرگ‌منشی در روابط انسانی استوار است و در سه محور اصلی خلاصه می‌شود: پاسخ نیکوتر به سلام، جبران نیکی، و برتری آغازگر در خیر.

در تبیین این بخش از سخن امام(ع) بیان شد که ادب اسلامی اقتضا می‌کند اگر کسی به انسان درودی فرستاد، پاسخ او باید نیکوتر باشد؛ همان‌گونه که قرآن کریم در آیه 86 سوره مبارکه نساء می‌فرماید: «وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»؛ این ادب ظاهراً ساده، اما در حقیقت نشانه توجه، فروتنی و حفظ کرامت انسان در برابر انسان است.

در ادامه کلام امام(ع) آمده است: «وَإِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِي عَلَيْهَا»؛ یعنی اگر کسی به تو نیکی کرد، تو نیز در برابر او کاری انجام بده که برتر و افزون‌تر از احسان او باشد.

بیان شد که اساس تربیت دینی بر سخاوت، بزرگواری و پرهیز از رفتارهای کوچک و حقیرانه است. اسلام می‌خواهد انسان نفس خود را بلند، کریم و شریف بار آورد؛ نه کوچک، منت‌گذار یا حسابگرانه.

به همین جهت، امام(ع) توصیه می‌کنند اگر کسی برای تو خدمتی انجام داد، تنها مقابله به مثل نکن، بلکه بر نیکی او بیفزا تا روح تو از پستی و بخل آزاد شود.

در ادامه سخن، به جنبه تربیتی این آموزه اشاره و گفته شده است که انسان در ذات خود از تشویق و تحسین لذت می‌برد و از انتقاد و تذکر گریزان است. بنابراین، برای تربیت فرزندان یا تعامل با دیگران، بهتر است به جای ترساندن یا تهدید، تجربه‌های مثبت و آثار واقعی اعمال خوب را بیان کنیم. برای نمونه، والدین می‌توانند به فرزندان خود بگویند: «تجربه من از نماز این بوده که آرامش و برکت آورده»، نه اینکه صرفاً از دوزخ و ترس سخن بگویند.

با این روش، فرد آزادانه و با درک اثر عمل، به سمت خیر جذب می‌شود؛ در حالی‌که ترساندن یا تشویق افراطی، نتیجه پایداری ندارد.

در این گفتار تأکید شده است که در روابط اجتماعی، انسان نباید با رفتار یا گفتار خود خوار و کوچک شود. اسلام توصیه کرده است که انسان در ظاهر و باطن، وقار، عزت و احترام خویش را حفظ کند؛ چه در نوع سخن گفتن، چه در لباس پوشیدن، نشستن یا حتی راه رفتن.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هرگز در جایی منشینید که مردم به شما بگویند این فرد ذلیل است.» این به آن معناست که مؤمن باید در عین تواضع، عزت نفس و کرامت خود را نگاه دارد.

در ادامه سخن، امام علی(ع) به حکمت بعدی اشاره می‌کنند: «اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ زبان؛ زبان حیوان درنده‌ای است که اگر به حال خود رها شود، انسان را هلاک می‌کند.»

در توضیح این بخش آمده است که زبان اگر مهار نشود، سرچشمه بسیاری از گناهان می‌شود. پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «هیچ عضوی از انسان در قیامت به اندازه زبان عذاب نمی‌شود.»

آیت‌الله حسن‌زاده آملی(ره) نقل کرده‌اند که در خواب به ایشان گفته‌اند: «درِ آتشکده را ببند»، و اشاره به دهان ایشان شده است. این تعبیر بیانگر خطر عظیم سخن بی‌جا و ضرورت کنترل زبان است.

تمرین سکوت و مهار زبان از دشوارترین مراحل خودسازی است. علامه طباطبایی(ره) در آثار خود گفته‌اند: گاه انسان باید با تمرکز بر یک نقطه یا یک ذکر، ذهن خود را از پراکندگی بازدارد و این نوع سکوت آگاهانه، راهی برای آرامش و مهار خیال است.

ایشان با این بیان، مکتب اخلاقی اسلام را در عالی‌ترین شکل آن معرفی می‌کنند؛ مکتبی که در آن، مؤمن نه تنها بدی را با نیکی پاسخ می‌دهد، بلکه نیکی را نیز با نیکی افزون‌تر جبران می‌کند و در عین تواضع، عزت و وقار خود را از دست نمی‌دهد.

امیرالمؤمنین(ع) در حکمت ۶۳ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ»؛ یعنی شفاعت‌کننده، بال و پرِ درخواست‌کننده است. این بیان کوتاه اما عمیق، نگاهی به حقیقت شفاعت و جایگاه محبت قلبی در نجات انسان دارد.

واژه «شَفِیع» به معنای واسطه‌ای است که به اذن خدا میان بنده و پروردگار قرار می‌گیرد تا فیض و رحمت الهی به او برسد. تعبیر «جَناح» نیز نشان‌دهنده نقش شفاعت در یاری و بلندکردن انسان از سطح ضعف و ناتوانی به قله رحمت و بخشش الهی است.

براساس این معنا، شفیع مانند بالی است که به طالب قدرت حرکت و پرواز می‌دهد؛ یعنی شفاعت موجب می‌شود بنده از حضیض ضعف، گناه یا غفلت برخیزد و به‌سوی مغفرت الهی حرکت کند.

در این کلام، حضرت علی(ع) شفیع را همچون بال برای انسان معرفی می‌کند؛ همان‌گونه که پرنده بدون بال توان پرواز ندارد، انسان نیز بدون شفاعت و لطف الهی نمی‌تواند در مسیر کمال و قرب به خدا به پرواز درآید.

در نهج‌البلاغه، گرچه واژه «شفاعت» به‌طور گسترده تکرار نشده، اما مفهوم آن در سراسر کلام علوی حضور دارد؛ شفاعت در حقیقت، جلوه‌ای از رحمت خداوند و نشانه محبت اولیای الهی به بندگان است.

امیرالمؤمنین(ع) با بیان استعاری خود، به انسان یادآور می‌شود که لطف و محبت اهل بیت(ع) همان بالی است که می‌تواند او را در مسیر هدایت و توبه یاری کند.

از منظر امام علی(ع)، عمل انسان تنها در رفتارهای ظاهری خلاصه نمی‌شود. اعمال انسان دو گونه‌اند، اعمال قالبی که با بدن انجام می‌شود؛ مانند نماز، روزه، حج و خدمت به خلق. اعمال قلبی که با نیت، محبت، اخلاص و ایمان درونی تحقق می‌یابد.

شفاعت حقیقی بر پایه اعمال قلبی استوار است. یعنی اگر دل انسان سرشار از محبت الهی و اخلاص باشد، آن محبت به‌واسطه شفیعان درگاه الهی به نجات او منتهی می‌شود؛ حتی اگر اعمال ظاهری او کامل نباشد.

به تعبیر دیگر، محبت صادقانه و ایمان قلبی، کلید ورود به حوزه شفاعت است. این محبت، نه ظاهری و لفظی، بلکه عمیق و حقیقی است و در کردار انسان جلوه می‌کند.

شفاعت‌کنندگان در قیامت، یعنی پیامبر اکرم(ص)، اهل بیت(ع) و اولیای الهی، تنها برای کسانی شفاعت می‌کنند که دل آن‌ها با محبت و ایمان به خدا و اولیای او آمیخته است.

شفاعت، پاداش ایمان و محبت قلبی است، نه جایگزین عمل صالح. به همین دلیل امام علی(ع) شفاعت را «جناح» نامیده است؛ زیرا بال زمانی به پرواز درمی‌آید که پرنده خود بخواهد حرکت کند. انسان نیز باید با نیت، عمل و محبت درونی، حرکت را آغاز کند تا شفاعت اهل بیت(ع) او را به قله رحمت برساند.

امام علی(ع) در این حکمت، به نوعی روح امید را در دل انسان می‌دمد. همان‌طور که بال سبب رهایی پرنده از زمین می‌شود، شفاعت نیز انسان را از زمین‌گیرشدگی گناه و یأس می‌رهاند.

اما این شفاعت بدون آمادگی قلبی ممکن نیست. انسان باید با توبه، ندامت و محبت به اولیای خدا، خود را در معرض نسیم شفاعت قرار دهد. در غیر این صورت، همان‌گونه که پرنده بی‌جان با داشتن بال نمی‌تواند پرواز کند، انسان بی‌روح ایمان نیز از شفاعت بهره‌مند نخواهد شد.

در حکمت ۶۴ نهج‌البلاغه، امام علی(ع) می‌فرمایند: «أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِيَامٌ؛ اهل دنیا مانند سوارانی هستند که در خواب مانده‌اند و دیگران آنان را می‌رانند.»

واژه «كَرْك» به معنای قافله یا کاروان است. امام(ع) اهل دنیا را مانند مسافران خواب‌زده‌ای تشبیه می‌کند که در قافله‌ای سوار شده‌اند و بدون آگاهی، در حرکتند. «يُسَارُ بِهِمْ» یعنی به حرکت درمی‌آیند، به‌سوی مقصد نهایی زندگی که مرگ و قبر است، اما خود متوجه نیستند.

در این حکمت، «اهل دنیا» به کسانی گفته می‌شوند که دلشان به دنیا چسبیده و سرمایه وجود خود را در امور فانی و گذرا صرف می‌کنند. نه اینکه انسان زندگی در دنیا کند، که چاره‌ای از آن نیست، بلکه منظور کسانی‌اند که دنیا به قلب و نفسشان اضافه شده و آنان را از مسیر رشد و تقرب الهی بازمی‌دارد.

به تعبیر ساده، انسان‌هایی که غرق دنیا شده‌اند، همچون افرادی هستند که در اتوبوس یا قطار می‌خوابند و ناگهان می‌بینند به مقصد رسیده‌اند؛ مقصدی که همان مرگ و حسابرسی در برابر خداست. سرمایه واقعی هر انسانی، عمر اوست و این سرمایه به سرعت در حال سپری شدن است، چه بخواهد و چه نخواهد.

این حکمت، هشداری روشن به انسان است تا در طول شبانه‌روز و عمر خود مواظب حال و حرکت خود باشد؛ عمر، قافله‌ای است که بی‌وقفه انسان را به خانه قبر می‌برد. کسانی که در غفلت و سرگرمی‌های دنیوی هستند، مانند خواب‌زدگان، از ارزش واقعی عمر خود غافل‌اند. توجه به طاعت و عبادت، و سرمایه‌گذاری قلب و عمل در مسیر خدا، تنها راه بیداری از این خواب فانی است.

امام علی(ع) در حکمت ۶۵ نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ از دست دادن دوستان، غربت است». در این بیان، امام(ع) از حقیقتی درونی سخن می‌گویند که انسان در فراق دوستانش دچار احساس غربت و دلتنگی می‌شود. واژه «الْأَحِبَّةِ» جمع «حبیب» به معنای دوست است، و مراد از «فَقْدُ الْأَحِبَّةِ» از دست دادن و نداشتن دوستانی است که مایه آرامش و انس انسان‌اند.

انسان اگر در زندگی دوستی از جنس دوستی با خدا نداشته باشد، دچار دلتنگی و تنگی زندگی می‌شود. زندگی‌هایی که در آن یاد خدا و محبت الهی حضور ندارد، گرچه ممکن است ظاهری زیبا و پرزرق‌وبرق داشته باشند، در باطن آکنده از غربت، دل‌زدگی و احساس بی‌معنایی‌اند. قرآن کریم درباره این گروه در آیه 124 سوره مبارکه طه می‌فرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ؛ و هر کس از هدایت من که سبب یاد نمودن از من در همه امور است روی بگرداند، برای او زندگی تنگ و سختی خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم.»

در مقابل، زندگی مؤمنان و اهل ایمان، هرچند ساده باشد، سرشار از معنا، محبت و آرامش است. زندگانی بزرگان و اولیای الهی، علما و مؤمنان راستین نشان می‌دهد که دل آن‌ها برای خدا می‌تپیده و همین پیوند الهی به زندگی‌شان حیات بخشیده است.

قرآن، بی‌ایمانی را مردگی و ایمان را مایه حیات می‌داند: «أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ؛ آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم» (انعام/ آیه 122)؛ انسان بی‌ایمان در ظاهر زنده است، اما در حقیقت مرده‌ای است که حرکت ندارد. نشست‌وبرخاست با مؤمنان، انسان را زنده می‌کند، در حالی که همنشینی با بی‌ایمانان دل را می‌میراند. مؤمن به تعبیر امروز، «حال» و نیرو به انسان می‌دهد. در روایات اسلامی برای دوستی معیارهایی بیان شده است.

ارتباط و حضور در جلسات مذهبی و جمع مؤمنان، موجب تقویت ایمان، افزایش آگاهی دینی و آرامش قلبی انسان است. کسانی که از چنین جمع‌هایی فاصله می‌گیرند، اگرچه ممکن است از نظر ظاهری مرفه و موفق باشند، در درون گرفتار فقر معنوی و دلتنگی‌اند.

بسیاری از افرادی که تحصیلات عالی دارند، چون ارتباطی با اهل ایمان و فضای معنوی ندارند، ایمانشان ضعیف است و گاه حتی برخی باورهای دینی مانند شفاعت را نمی‌پذیرند؛ در حالی‌که حضور در جلسات ایمانی، ایمان و درک انسان را زنده می‌کند.

رفاقت و نشست‌وبرخاست با مؤمنان نه‌تنها علم انسان را افزایش می‌دهد، بلکه به دل او صفا و نشاط می‌بخشد. انسان در جمع مؤمنان رفیق پیدا می‌کند، درد دل دارد، اشک می‌ریزد و ایمانش تازه می‌شود.

در مقابل، دوستی‌های غیرالهی و مجالس غیراخلاقی، انسان را از مسیر هدایت دور می‌کند. حتی شیطان نیز در جمع‌های ایمانی جایی ندارد و عقب‌نشینی می‌کند، اما در خلوت‌ها و فاصله از مؤمنان، میان انسان‌ها وسوسه و جدایی می‌اندازد.

در پایان به این نکته اشاره شده است که در مسائل دینی و اخلاقی نیز باید از افراط و تفریط پرهیز کرد. همان‌گونه که در عبادت، حجاب و رفتارهای اجتماعی ممکن است زیاده‌روی یا کوتاهی رخ دهد، باید راه اعتدال را در پیش گرفت.

در برخی امور دینی، زنان و مردان ناآگاه گاه حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می‌کنند؛ مانند بی‌توجهی به حدود محرم و نامحرم یا سخت‌گیری‌های بی‌مورد در امور شرعی که از ناآگاهی و عادت‌های غلط نشئت می‌گیرد.

انتهای پیام
دبیر:
اکرم یوسفی پارسا
captcha